[عبارت]

ride a bicycle

/raɪd ə ˈbaɪsɪkəl/

1 دوچرخه سواری کردن

  • 1.She spent the day riding her bicycle around the lake.
    1. او (تمام) روزش را به دوچرخه‌سواری کردن دور دریاچه گذراند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان