[فعل]

to run for

/rʌn fɔːr/
فعل گذرا
[گذشته: ran for] [گذشته: ran for] [گذشته کامل: run for]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نامزد شدن (ریاست‌جمهوری و...)

  • 1.She is considering running for mayor.
    1. او دارد به نامزد شدن برای شهرداری فکر می‌کند.

2 به‌سرعت دنبال چیزی یا کسی دویدن

  • 1.I ran for the bus but it drove off.
    1. من به‌سرعت دنبال اتوبوس دویدم، اما اتوبوس رفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان