[فعل]

to see in

/ˈsiː ˈɪn/
فعل گذرا
[گذشته: saw in] [گذشته: saw in] [گذشته کامل: seen in]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ویژگی بخصوصی را در کسی دیدن

  • 1.I always try to see the good in people, even when they say or do bad things.
    1. من همیشه سعی می‌کنم خوبی‌ها را در افراد ببینم، حتی وقتی چیزهای بدی می‌گویند یا (کارهای بدی) انجام می‌دهند.
  • 2.I don't know what she sees in him.
    2. نمی‌دانم در او چه می‌بیند.

2 خوشامدگویی و راهنمایی کردن

  • 1.Please see him in, Mr. Coles. Thank you.
    1. لطفاً به ایشان خوشامدگویی کرده و راهنمایی‌شان کنید، آقای "کولز". ممنون.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان