[فعل]

to set out

/sɛt aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: set out] [گذشته: set out] [گذشته کامل: set out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شروع به کار کردن شروع کردن

  • 1.She set out with the aim of becoming the youngest ever winner of the championship.
    1. او با هدف اینکه جوان‌ترین برنده مسابقات قهرمانی شود، شروع به کار کرد.
  • 2.They set out to discover a cure for cancer.
    2. آنها شروع به کشف درمانی برای سرطان کردند.

2 با جزئیات بیان کردن با جزئیات آوردن

to set something out
چیزی را با جزئیات بیان کردن [آوردن]
  • 1. All the project costs are set out in this document.
    1. تمام هزینه‌های پروژه در این سند با جزئیات آورده شده‌است.
  • 2. He set out his objections to the plan.
    2. او مخالفت‌هایش با برنامه را با جزئیات بیان کرد.

3 عازم شدن رهسپار شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رهسپار شدن
  • 1.Kate set out for the house on the other side of the bay.
    1. "کیت" به‌سمت خانه آن طرف خلیج رهسپار شد.
  • 2.They set out on the last stage of their journey.
    2. آنها عازم آخرین مرحله از سفرشان شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان