[فعل]

to shut down

/ʃʌt daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: shut down] [گذشته: shut down] [گذشته کامل: shut down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خاموش کردن

مترادف و متضاد shut off turn off turn on
  • 1.He shut down one of the four engines on the plane.
    1. او یکی از چهار موتور هواپیما را خاموش کرد.
  • 2.Make sure you shut down your computer before you leave.
    2. یادت باشد قبل از آنکه بروی رایانه‌ات را خاموش کنی.

2 بستن تعطیل کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تعطیل شدن تعطیل کردن
مترادف و متضاد close close down shut off open
  • 1.The company plans to shut down four factories.
    1. شرکت قصد دارد چهار کارخانه را تعطیل کند.
  • 2.They are planning to shut down the entire building at the end of the month.
    2. آنها قصد دارند کل ساختمان را در پایان (این) برج ببندند.

3 خاموش شدن

  • 1.My computer is shutting down as we speak.
    1. همینطور که داریم صحبت می‌کنیم، یارانه‌ام دارد خاموش می‌شود.

4 بسته شدن تعطیل شدن

  • 1.The theater shut down after more than half a century.
    1. سالن تئاتر بعد از بیش از نیم قرن بسته شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان