[اسم]

solitary confinement

/ˈsɑləˌtɛri kənˈfaɪnmənt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زندان انفرادی حبس انفرادی

معادل ها در دیکشنری فارسی: حبس انفرادی زندان انفرادی
مترادف و متضاد solitary
  • 1.to be in solitary confinement
    1. در زندان انفرادی بودن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان