[فعل]

to stamp out

/stæmp aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: stamped out] [گذشته: stamped out] [گذشته کامل: stamped out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیر پا خاموش کردن با پا خاموش کردن

  • 1.He stamped out the flames before they could grow.
    1. او شعله‌ها را قبل از اینکه زبانه بکشند، با پا خاموش کرد.

2 پایان دادن ریشه‌کن کردن

مترادف و متضاد eliminate
  • 1.Urgent action is required to stamp out corruption.
    1. برای ریشه‌کن کردن فساد، اقدام ضروری لازم است.
to stamp out racism
پایان دادن به نژادپرستی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان