[عبارت]

sticky fingers

/ˈstɪki ˈfɪŋgərz/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دست کج بودن

  • 1.The little boy had sticky fingers. He always took his father's change.
    1. آن پسربچه دست کج است. او همیشه پول خرد های پدرش را بلند می کند.
توضیح درباره اصطلاح sticky fingers
اصطلاح "انگشتان چسبناک" داشتن به معنای این است که فرد تمایل به بلند کردن و دزدیدن چیزها دارد و اصطلاحا چیزها به دستش می چسبند!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان