[فعل]

to take a break

/teɪk ə breɪk/
فعل ناگذر
[گذشته: took a break] [گذشته: took a break] [گذشته کامل: taken a break]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 استراحت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استراحت کردن دم گرفتن
مترادف و متضاد take a rest
  • 1.I think we'll take a break there.
    1. فکر کنم آنجا استراحت خواهیم کرد.
  • 2.If you're tired, you should take a break.
    2. اگر خسته هستی، باید استراحت کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان