[عبارت]

to take advantage of

/tə tˈeɪk ɐdvˈæntɪdʒ ʌv/

1 بهره بردن استفاده کردن، سود بردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نفع بردن
مترادف و متضاد make use of put to use utilize
  • 1.I thought I'd take advantage of the sports facilities while I'm here.
    1. فکر کردم (تا) زمانی که اینجا هستم، از امکانات ورزشی بهره ببرم.

2 سوءاستفاده کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استثمار کردن
  • 1.She took advantage of the economic crisis to exchange some money.
    1. او از بحران اقتصادی سوءاستفاده کرد تا پول تبدیل کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان