[فعل]

to think through

/θɪŋk θru/
فعل گذرا
[گذشته: thought through] [گذشته: thought through] [گذشته کامل: thought through]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کامل سنجیدن کاملا موضوعی را بررسی کردن

  • 1.He'd put the plan into action without thinking it through.
    1. او نقشه را عملی کرد، بدون اینکه کامل آن را بسنجد.
  • 2.I need some time to think it through - I don't want to make any sudden decisions.
    2. من به مدتی زمان نیاز دارم تا کاملاً آن (موضوع) را بررسی کنم؛ نمی‌خواهم هیچ تصمیم آنی بگیرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان