[فعل]

to throw in

/θɹˈoʊ ˈɪn/
فعل گذرا
[گذشته: threw in] [گذشته: threw in] [گذشته کامل: thrown in]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رایگان دادن چیز اضافه پیشنهاد دادن (به‌عنوان پاداش)

  • 1.You can have the piano for $200, and I'll throw in the stool as well.
    1. تو می‌توانی با 200 دلار پیانو را برداری [بخری]، من صندلی‌اش را به‌صورت رایگان به تو می‌دهم.

2 تزریق کردن

3 افزودن بیان کردن

  • 1.She threw in a couple of odd remarks about men.
    1. او چند اظهارنظر عجیب درباره مردها افزود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان