[فعل]

to throw on

/θroʊ ɑn/
فعل گذرا
[گذشته: threw on] [گذشته: threw on] [گذشته کامل: thrown on]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با عجله پوشیدن

  • 1.She threw on her coat and ran out of the house.
    1. او با عجله پالتویش را پوشید و از خانه بیرون دوید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان