[اسم]

track and field

/ˌtræk ən ˈfiːld/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دو و میدانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: دو و میدانی
مترادف و متضاد athletics track
  • 1.My daughter wants to compete in track and field.
    1. دخترم می‌خواهد در مسابقه دو و میدانی رقابت کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان