[اسم]

train station

/ˈtreɪn ˌsteɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ایستگاه راه‌آهن ایستگاه قطار

معادل ها در دیکشنری فارسی: ایستگاه راه‌آهن گار
مترادف و متضاد train stop
  • 1.The city's main train station is just minutes from the hotel.
    1. ایستگاه راه‌آهن اصلی شهر فقط چند دقیقه از هتل فاصله دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان