[اسم]

travel agency

/ˈtrævəl ˈeɪʤənsi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آژانس مسافرتی

معادل ها در دیکشنری فارسی: آژانس مسافرتی دفتر خدمات مسافرت
  • 1.At a different travel agency he bought a plane ticket
    1. در یک آژانس مسافرتی دیگر او یک بلیط هواپیما خرید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان