[فعل]

to turn down

/tɜrn daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: turned down] [گذشته: turned down] [گذشته کامل: turned down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کم کردن

to turn something down
چیزی را کم کردن
  • I asked him to turn down the heat.
    از او خواستم که شوفاژ را کم کند.

2 رد کردن نپذیرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ابا کردن امتناع کردن رد کردن
مترادف و متضاد decline refuse reject
to turn somebody/something down
کسی/چیزی را نپذیرفتن [رد کردن]
  • 1. He offered her a trip to Australia but she turned him down.
    1. او پیشنهاد سفری به استرالیا به او داد، اما (آن) دختر پیشنهاد او را رد کرد.
  • 2. He turned down the job because it involved too much travelling.
    2. او پیشنهاد کاری را رد کرد ،چون شامل سفر کردن‌های مکرر بود.

3 برگرداندن

to turn something down
چیزی را برگرداندن
  • Turn down the blankets to let them air out.
    پتوها را برگردان تا هوا بخورند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان