[اسم]

word processing

/ˈwɜːrd prɑːsesɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 واژه‌پردازی

معادل ها در دیکشنری فارسی: واژه پردازی
  • 1.I mainly use the computer for word processing.
    1. من عمدتاً از کامپیوتر برای واژه‌پردازی استفاده می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان