Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . جرئت کردن
2 . به چالش طلبیدن
[فعل]
to dare
/dɛr/
فعل ناگذر
[گذشته: dared]
[گذشته: dared]
[گذشته کامل: dared]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جرئت کردن
شهامت داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جرات کردن
to dare (to) do something
جرئت انجام کاری را داشتن
1. A story he dare not write down.
1. داستانی که او شهامت نوشتن آن را ندارد.
2. I didn’t dare ask for more money.
2. جرئت نکردم پول بیشتر درخواست کنم.
I dare you
اگر جرئتش را داری [برای دعوت کردن کسی به انجام کاری متهورانه]
Go on! Take it! I dare you.
برو! بگیرش! اگر جرئتش را داری.
نکته ای در رابطه با فعل dare
شکل سوم این فعل در حالت حال ساده مفرد هم با s میآید و هم بدون s.
(dares or dare)
2
به چالش طلبیدن
به مبارزه طلبیدن
مترادف و متضاد
challenge
to dare somebody to do something
کسی را برای انجام کاری به چالش طلبیدن
I dare you to jump off that wall!
تو را به چالش میطلبم که از آن دیوار بپری [اگر جرئت داری از آن دیوار بپر پایین]!
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dardic language
dardic
dardanus
dardanian
dardan
daredevil
daredevilry
daredeviltry
daresay
darfur
کلمات نزدیک
dappled
dapple
dapper
danny
dank
daredevil
dari
daring
daringly
dark
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان