Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جرئت کردن
2 . به چالش طلبیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dare
/dɛr/
فعل ناگذر
[گذشته: dared]
[گذشته: dared]
[گذشته کامل: dared]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جرئت کردن
شهامت داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جرات کردن
to dare (to) do something
جرئت انجام کاری را داشتن
1. A story he dare not write down.
1. داستانی که او شهامت نوشتن آن را ندارد.
2. I didn’t dare ask for more money.
2. جرئت نکردم پول بیشتر درخواست کنم.
I dare you
اگر جرئتش را داری [برای دعوت کردن کسی به انجام کاری متهورانه]
Go on! Take it! I dare you.
برو! بگیرش! اگر جرئتش را داری.
نکته ای در رابطه با فعل dare
شکل سوم این فعل در حالت حال ساده مفرد هم با s میآید و هم بدون s.
(dares or dare)
2
به چالش طلبیدن
به مبارزه طلبیدن
مترادف و متضاد
challenge
to dare somebody to do something
کسی را برای انجام کاری به چالش طلبیدن
I dare you to jump off that wall!
تو را به چالش میطلبم که از آن دیوار بپری [اگر جرئت داری از آن دیوار بپر پایین]!
تصاویر
کلمات نزدیک
dappled
dapple
dapper
danny
dank
daredevil
dari
daring
daringly
dark
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان