[فعل]

to dare

/dɛr/
فعل ناگذر
[گذشته: dared] [گذشته: dared] [گذشته کامل: dared]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جرئت کردن شهامت داشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: جرات کردن
to dare (to) do something
جرئت انجام کاری را داشتن
  • 1. A story he dare not write down.
    1. داستانی که او شهامت نوشتن آن را ندارد.
  • 2. I didn’t dare ask for more money.
    2. جرئت نکردم پول بیشتر درخواست کنم.
I dare you
اگر جرئتش را داری [برای دعوت کردن کسی به انجام کاری متهورانه]
  • Go on! Take it! I dare you.
    برو! بگیرش! اگر جرئتش را داری.
نکته ای در رابطه با فعل dare
شکل سوم این فعل در حالت حال ساده مفرد هم با s می‌آید و هم بدون s.
(dares or dare)

2 به چالش طلبیدن به مبارزه طلبیدن

مترادف و متضاد challenge
to dare somebody to do something
کسی را برای انجام کاری به چالش طلبیدن
  • I dare you to jump off that wall!
    تو را به چالش می‌طلبم که از آن دیوار بپری [اگر جرئت داری از آن دیوار بپر پایین]!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان