[صفت]

dark

/dɑːrk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: darker] [حالت عالی: darkest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تیره پررنگ (توصیف رنگ)

معادل ها در دیکشنری فارسی: تیره سیاه سیر
مترادف و متضاد black murky shadowy bright light
dark blue/green/red...
آبی/سبز/قرمز و... تیره [پررنگ]
  • I bought a dark blue dress.
    من یک پیراهن آبی تیره خریدم.
dark hair/eyes
مو/چشم تیره [سیاه]
  • He's got dark hair and blue eyes.
    او موی تیره و چشمان آبی دارد.
dark clouds
ابرهای تیره
  • There were dark clouds in the sky.
    ابرهای تیره‌ای در آسمان بود.
کاربرد صفت dark به معنای تیره
صفت dark به معنای "تیره" کاربردهای مختلفی دارد. وقتی این صفت به رنگ چیزی اطلاق می‌گردد منظور این است که پرده پررنگی از آن رنگ مدنظر است، مثلا:
"dark blue/green/red" (آبی/سبز/قرمز تیره)
گاهی اوقات هم منظور اشیایی است که رنگی نزدیک به سیاه دارند. مثلا:
"a dark suit" (یک کت و شلوار تیره‌رنگ)
"The dark clouds in the sky" (ابرهای تیره در آسمان)
وقتی صفت dark به رنگ مو و چشم انسان اشاره می‌کند، منظور مو و چشمی است که رنگ قهوه‌ای تیره یا مشکی دارد. مثلا:
".Sue has long dark hair" ("سو" موهای بلند و تیره دارد.)
".He was handsome with dark eyes" (او مردی خوش‌تیپ با چشم‌های سیاه بود.)

2 تاریک

معادل ها در دیکشنری فارسی: تار تاریک ظلمانی
مترادف و متضاد black dim dingy bright light
  • 1.It was dark outside and I couldn't see much.
    1. بیرون هوا تاریک بود و من نمی‌توانستم خیلی خوب ببینم.
  • 2.It was too dark to see properly.
    2. آنقدر تاریک بود که نمی‌شد به‌خوبی دید.
to get dark
تاریک شدن
  • What time does it get dark in the summer?
    چه زمانی هوا در تابستان تاریک می‌شود؟
to go dark
تاریک شدن
  • Suddenly, the room went dark.
    ناگهان اتاق تاریک شد.
a dark room/street/forest ...
یک اتاق/خیابان/جنگل و... تاریک
  • I love the dark winter days.
    روزهای تاریک زمستانی را دوست دارم.
pitch dark
کاملاً تاریک/ظلمات
  • It was pitch dark in the attic.
    اتاق زیر شیروانی کاملاً تاریک بود.
کاربرد صفت dark به معنای تاریک
صفت dark به معنای "تاریک" به چیزهایی اطلاق می‌شود که نور کم یا هیچ نوری نداشته باشند، مخصوصاً وقتی شب باشد. مثلا:
"a dark forest" (یک جنگل تاریک)

3 سبزه (پوست) سیاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: سبزه گندمگون
dark man/woman
مرد/زن سبزه
  • My father was a dark handsome man.
    پدرم، مردی خوش‌تیپ سبزه بود.
Who was the dark stranger?
آن غریبه سبزه چه کسی بود؟

4 پنهان مخفی، سری

مترادف و متضاد hidden mysterious
  • 1.There are no dark secrets in our family.
    1. هیچ راز پنهانی در خانواده ما نیست.

5 پلید خبیث، شرور

مترادف و متضاد evil sinister
dark deed/side
عمل/بعد پلید
  • 1. So many dark deeds had been committed.
    1. اعمال پلید زیادی انجام شده‌است.
  • 2. There was a darker side to his nature.
    2. بعد پلیدتری در ذات او وجود داشت.

6 مأیوسانه غم‌انگیز، فاجعه‌بار، بدبینانه

مترادف و متضاد gloomy pessimistic tragic
  • 1.The dark days of the war were finally over.
    1. روزهای فاجعه‌بار جنگ بالاخره تمام شده بود.
  • 2.The film is a dark vision of the future.
    2. این فیلم، چشم‌اندازی بدبینانه از آینده است.
[اسم]

dark

/dɑːrk/
غیرقابل شمارش

7 تاریکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تاریکی
in the dark
در تاریکی
  • Cats can see in the dark.
    گربه‌ها می توانند در تاریکی ببینند.
to be afraid of the dark
از تاریکی ترسیدن
  • Are you afraid of the dark?
    از تاریکی می‌ترسی؟
after/before/until dark
بعد از/قبل از/تا تاریکی
  • I want you home before dark.
    می‌خواهم قبل از تاریکی خانه باشی.
a shot in the dark
تیری در تاریکی
  • My answer to the last question was a complete shot in the dark.
    جواب من به سوال آخر واقعا تیری در تاریکی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان