1 . دخترعمه
[اسم]

اِبْنَة العَمَّة

قابل شمارش مونث
[جمع: بَنَات العَمَّة]

1 دخترعمه

  • 1.هُوَ يُحِبُّ اِبْنَة عَمّتِي.
    او به دخترعمه‌ام علاقه دارد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان