1 . باتری
[اسم]

بَطَّارِيَّة

قابل شمارش مونث
[جمع: بَطَّارِيَّات]

1 باتری

  • 1.أَنَا بِحَاجَة إِلَى بَطَّارِيَّة جَدِيدَة.
    من به یک باتری جدید نیاز دارم.
  • 2.تَمَّ تَخْرِيب بَطَّارِيَّة سَيَّارَتِي.
    باتری ماشینم خراب شد.
  • 3.لِمَاذَا لَمْ تَقُمْ بِشَحْنِ البَطَّارِيَّة؟
    چرا باتری را شارژ نکردید؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان