خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باتری
[اسم]
بَطَّارِيَّة
قابل شمارش
مونث
[جمع: بَطَّارِيَّات]
1
باتری
1.أَنَا بِحَاجَة إِلَى بَطَّارِيَّة جَدِيدَة.
من به یک باتری جدید نیاز دارم.
2.تَمَّ تَخْرِيب بَطَّارِيَّة سَيَّارَتِي.
باتری ماشینم خراب شد.
3.لِمَاذَا لَمْ تَقُمْ بِشَحْنِ البَطَّارِيَّة؟
چرا باتری را شارژ نکردید؟
کلمات نزدیک
ممسحة الزجاج الأمامي
بوق السيارة
قابض
فرملة
دواسة الوقود
صندوق السيارة
مرآة جانبية
مرآة خلفية
زجاج أمامي
غطاء محرك السيارة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان