خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کشور
[اسم]
بَلَد
قابل شمارش
مذکر
[جمع: بُلْدَان]
1
کشور
1.بِلَادُنَا غَنِيَّةٌ بِالنِّفْطِ وَ الغَازِ وَ هِيَ تُصَدِّرُ قِسْماً مِنْهَا إِلَى البُلْدَانِ الصِّنَاعِيَّةِ.
کشور ما سرشار از نفت و گاز است که بخشی از آن را به کشورهای صنعتی صادر میکند.
2.فِي أَيِّ بَلَد تَعِيش؟
در کدام کشور زندگی میکنید؟
3.يَبْلُغُ عَدَدُ سُكَّان هَذَا البَلَد 65 مِلْيُون نَسَمَة.
این کشور 65 میلیون نفر جمعیت دارد.
کلمات نزدیک
إقليم
مقاطعة
مستعمرة
ولاية
ضاحية
عاصمة
مدينة
منطقة الأعمال المركزية
منطقة صناعية
جراحة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان