1 . عذر
[اسم]

حُجَّة

قابل شمارش مونث
[جمع: حُجَج]

1 عذر بهانه، حجت

  • 1.لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا.
    تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند؛ و خداوند توانا و حکیم است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان