1 . کمربند
[اسم]

حِزَام

قابل شمارش مذکر
[جمع: حُزُم، أَحْزِمَة]

1 کمربند

  • 1.كَانَ حِزَامِي جَنْبَ الطَّاوِلَة.
    کمربندم کنار میز بود.
  • 2.هِيَ حَصَلَتْ عَلَى الحِزَامِ الأَسْوَدِ فِي التِّكْوَانْد.
    او کمربند مشکی در تکواندو را به دست آورد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان