خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استراحت
[اسم]
رَاحَة
غیرقابل شمارش
مونث
1
استراحت
استراحتکردن
1.نَصَحَنِي بِرَاحَة وَ تَنَاوُلِ الدَّوَاء.
او مرا به استراحتکردن و خوردن دارو توصیه کرد.
کلمات نزدیک
حنجرة
الباقي
إسعاف
ألم
تقرير طبي
جمرة كبرى
ذوالحجة
ذوالقعدة
ربيع الآخر
ربيع الأول
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان