1 . استراحت
[اسم]

رَاحَة

غیرقابل شمارش مونث

1 استراحت استراحت‌کردن

  • 1.نَصَحَنِي بِرَاحَة وَ تَنَاوُلِ الدَّوَاء.
    او مرا به استراحت‌کردن و خوردن دارو توصیه کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان