خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تعطیلی
[اسم]
عُطْلَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: عُطْلَات]
1
تعطیلی
1.أَغْلَقَ المَصْنَعُ أَبْوَابَهُ، وَ بَاتَ العُمَّالُ فِي العُطْلَةِ.
این کارخانه درهای خود را بست و کارگران در تعطیلات به سر میبرند.
2.يَرَى بَعْضُ السَّائِحِينَ إِيرَانَ بَلَداً مُمْتَازاً لِقَضَاءِ العُطْلَات.
برخی از گردشگران ایران را کشوری ممتاز برای گذراندن تعطیلات میدانند.
العُطْلَات الرَّسْمِيَّة
تعطیلات رسمی
کلمات نزدیک
جمعة
خميس
أربعاء
ثلاثاء
إثنين
نهاية الأسبوع
فصل
كانون الثانی
شباط
آذار
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان