1 . تعطیلی
[اسم]

عُطْلَة

قابل شمارش مونث
[جمع: عُطْلَات]

1 تعطیلی

  • 1.أَغْلَقَ المَصْنَعُ أَبْوَابَهُ، وَ بَاتَ العُمَّالُ فِي العُطْلَةِ.
    این کارخانه درهای خود را بست و کارگران در تعطیلات به سر می‌برند.
  • 2.يَرَى بَعْضُ السَّائِحِينَ إِيرَانَ بَلَداً مُمْتَازاً لِقَضَاءِ العُطْلَات.
    برخی از گردشگران ایران را کشوری ممتاز برای گذراندن تعطیلات می‌دانند.
العُطْلَات الرَّسْمِيَّة
تعطیلات رسمی
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان