خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استخوان
[اسم]
عَظْم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: عِظَام]
1
استخوان
1.مُحَمَّد بِحَاجَة إِلَى زَرْع نُخَاع العَظْم.
محمد به پیوند مغز استخوان نیاز دارد.
کلمات نزدیک
خنصر
بنصر
وسطى
سبابة
راحة اليد
عضلة
وتر
فقرة الظهر
حوض
عظم القص
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان