1 . پراکنده ساختن
[فعل]

فَرَّقَ

فعل گذرا

1 پراکنده ساختن تقسیم کردن

  • 1.إِذَا قَالَ أَحَدٌ كَلَاماً يُفَرِّقُ المُسْلِمِينَ، فَاعْلَمُوا أَنَّهُ جَاهِل.
    زمانی ‌که کسی حرفی بزند تا مسلمانان را پراکنده کند، پس بدانید که او نادان است.
  • 2.فَرَّقَ الرَّجُلُ الغَنِيُّ مَالَهُ عَلَى الفُقَرَاءِ.
    مرد ثروتمند پولش را بین فقرا تقسیم کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان