1 . واجب دینی
[اسم]

فَرِيضَة

قابل شمارش مونث
[جمع: فَرَائِض]

1 واجب دینی واجب

  • 1.أَدَّتْ أُمَُّ مُحَمَّد فَرِيضَةَ الحَجّ.
    مادر محمد حج واجب را به جا آورد.
  • 2.هَلْ تَهْتَمُّ بِالْفَرَائِض؟
    آیا به واجبات دینی اهمیت می‌دهید؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان