خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گوشتقلقلی
[اسم]
كُرَات اللَحْم
غیرقابل شمارش
مونث
1
گوشتقلقلی
کلهگنجشکی
1.وَضَعْتُ كُرَات اللَحْم عَلَى المَائِدَة.
گوشتقلقلی را روی سفره گذاشتم.
کلمات نزدیک
فطيرة
دجاجة مشوية
حفلة شواء
خردل
سلطة بطاطس
لازانيا
سجق مقلي
سفود
غولاش
لحم خنزير مشوي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان