[اسم]

der Mann

/man/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Männer] [ملکی: Mann(e)s] [مونث: Frau]

1 شوهر

مترادف و متضاد Ehegatte Ehemann Ehepartner
  • 1.Mein Mann arbeitet bei der Polizei.
    1. شوهر من در اداره پلیس کار می‌کند.
Mann und Frau werden
زن و شوهر شدن

2 مرد

مترادف و متضاد Bursche Herr Kerl
  • 1.Den Beruf ,Automechaniker' lernen heute nicht nur Männer, sondern auch einige Frauen.
    1. امروزه مهارت مکانیکی خودرو را نه فقط مردان، بلکه برخی زنان نیز یاد می‌گیرند.
  • 2.Er ist ein kluger Mann.
    2. او مرد باهوشی است.
  • 3.In unserer Firma arbeiten fast nur Männer.
    3. در شرکت ما تقریباً فقط مردها کار می‌کنند.
wie ein Mann...
مثل یک مرد...
Mann!
پسر! (خطاب)
  • Ich wollte dich beschützen, Mann!
    پسر! من (فقط) می‌خواستم از تو محافظت کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان