خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ظاهر
[اسم]
die Äußerlichkeit
/ˈɔɪ̯sɐlɪçkaɪ̯t/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Äußerlichkeiten]
[ملکی: Äußerlichkeit]
1
ظاهر
شکل
1.Meine Eltern legen keinen Wert auf Äußerlichkeiten.
1. والدین من هیچ ارزشی برای ظواهر قائل نیستند.
2.Von der Äußerlichkeit sehen wir, dass sie anders sind.
2. از روی ظاهر میبینیم [از ظاهر میتوان فهمید] که آنها متفاوت هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
äußerlich
äußere
ätzend
ätzen
äthiopien
äußern
äußerst
äußerung
öde
ödland
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان