خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چشم پوشی کردن
2 . اشراف داشتن
[فعل]
übersehen
/yːbɐˈzeːən/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: übersah]
[گذشته: übersah]
[گذشته کامل: übersehen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
چشم پوشی کردن
نادیده گرفتن
1.Er übersieht meine Fehler und nimmt mich so wie ich bin.
1. او خطاهای من را نادیده گرفت و من را همانگونه که هستم پذیرفت.
2.Zum Glück habe ich beim Korrigieren keine Fehler übersehen.
2. من خوشبختانه هنگام تصحیح از هیچ خطایی چشم پوشی نکردم.
2
اشراف داشتن
مشرف بودن
1.von dieser Stelle kann man die ganze Bucht übersehen.
1. از این جایگاه میتوان به تمامی خلیج اشراف داشت.
2.Wir konnten die ganze Küste übersehen.
2. ما به تمامی ساحل اشراف داشتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
übersee
überschütten
überschüssig
überschätzung
überschätzen
übersenden
übersetzen
übersetzer
übersetzung
übersetzungsauftrag
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان