خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . میمون
[اسم]
der Affe
/ˈafə/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Affen]
[ملکی: Affen]
[مونث: Äffin]
1
میمون
1.Affen haben meistens längere Arme als Menschen.
1. اغلب، میمونها دستانی بلندتر از انسان دارند.
2.Linda hat einen kleinen Affen als Haustier.
2. "لیندا" یک میمون کوچک به عنوان حیوان خانگی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
aerobic
adäquat
advokat
adverbial
adverb
affekt
affektiert
affentheater
affäre
afghane
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان