خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستیار
[اسم]
der Assistent
/asɪsˈtɛnt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: assistenten]
[ملکی: assistenten]
[مونث: assistentin]
1
دستیار
معاون
مترادف و متضاد
Gehilfe
Helfer
Mithelfer
1.Der Assistent ging zurück ins Büro, um die Akte zu holen.
1. دستیار به اداره بازگشت تا پروندهها را بیاورد.
2.Unser Chef hat seit Januar einen neuen Assistenten.
2. رئیس ما از ژانویه دستیاری جدید دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
assimilation
ass
aspirin
aspik
asphalt
assistenzarzt
assoziation
ast
aster
asthma
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان