خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نویسنده
[اسم]
der Autor
/ˈaʊ̯toːɐ̯/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Autoren]
[ملکی: Autors]
[مونث: Autorin]
1
نویسنده
1.Der Autor hat viele Romane geschrieben.
1. نویسنده رمانهای زیادی نوشتهاست.
2.Diese Autorin hat in diesem Jahr schon zwei Bücher geschrieben.
2. این نویسنده امسال دو کتاب نوشتهاست.
3.Mein Großvater kennt einen berühmten Autor.
3. پدربزرگم یک نویسنده مشهور میشناسد.
تصاویر
کلمات نزدیک
autopsie
autonom
automotor
automobil
automechaniker
autorennen
autoritarismus
autoritär
autorität
autoschlüssel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان