خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تصادف اتومبیل
[اسم]
der Autounfall
/ˈaʊ̯toˌʔʊnfal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Autounfälle]
[ملکی: Autounfall(e)s]
1
تصادف اتومبیل
تصادف ماشین
1.Nach meinem Autounfall bezahlte die Versicherung die Reparaturen.
1. بعد از تصادف ماشینم، بیمه هزینه تعمیرات را پرداخت کرد.
2.Sie hatte vorige Woche einen Autounfall.
2. او هفته گذشته یک تصادف اتومبیل داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
autotür
autoschlüssel
autorität
autoritär
autoritarismus
autowerkstatt
augenfarbe
autobahnanschluss
außen
außendienst
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان