خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دنبال کردن
[فعل]
befolgen
/bəˈfɔlɡn̩/
فعل گذرا
[گذشته: befolgte]
[گذشته: befolgte]
[گذشته کامل: befolgt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
دنبال کردن
پیروی کردن
1.Er befolgte die Anweisungen gewissenhaft.
1. او آگاهانه از دستورالعمل ها پیروی میکرد.
2.Ich befolge immer den Rat meines Vaters.
2. من همیشه نصیحت پدرم را دنبال میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
beflecken
befindlichkeit
befindlich
befinden
befeuchten
befolgung
befragen
befragte
befragung
befreien
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان