خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لقاح
[اسم]
die Befruchtung
قابل شمارش
مونث
1
لقاح
باروری
مترادف و متضاد
Empfängnis
1.Blumen produzieren Pollen zur Befruchtung.
1. گلها برای باروری گرده تولید میکنند.
2.Immer mehr Paare versuchen per künstliche Befruchtung ein Kind zu bekommen.
2. همواره زوجها با لقاح مصنوعی تلاش به بچهدار شدن میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
befruchten
befristet
befristen
befriedigung
befriedigend
befugnis
befund
befördern
beförderung
befühlen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان