1 . مشتاق
[صفت]

begeistert

/bəˈɡaɪ̯stɐt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: begeisterter] [حالت عالی: begeistertesten]

1 مشتاق پراشتیاق، ذوق‌زده، به‌وجدآمده

مترادف و متضاد entzückt mitgerissen verzückt
  • 1.Er war ein begeisterter Skifahrer.
    1. او یک اسکی‌باز مشتاق بود.
  • 2.Es war ein tolles Konzert. Ich bin begeistert.
    2. این کنسرتی خیلی عالی‌ بود. من ذوق‌زده‌ام.
von jemandem/etwas begeistert sein
از کسی/چیزی به‌وجد آمدن
  • Die Jugendlichen waren von dem Rockkonzert begeistert.
    نوجوانان از کنسرت راک به‌وجد آمده بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان