خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ادعا کردن
2 . رقابت کردن
[فعل]
behaupten
/bəˈhaʊ̯ptən/
فعل گذرا
[گذشته: behauptete]
[گذشته: behauptete]
[گذشته کامل: behauptet]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
ادعا کردن
اظهار کردن
مترادف و متضاد
bestehen
beteuern
1.Er behauptet, dass er davon nichts gewusst hat.
1. او ادعا میکند که در این مورد هیچچیز نمیدانستهاست.
2.Er behauptet, unsere Meinung sei nicht wichtig.
2. او ادعا میکند نظر ما مهم نیست.
2
رقابت کردن
پیروز شدن
(sich behaupten)
1.Es ist schwer, sich gegen meinen Kollegen zu behaupten.
1. سخت است که با همکارانم رقابت کنم. [در مقابل آنها پیروز شوم.]
تصاویر
کلمات نزدیک
behauen
beharrlichkeit
beharrlich
beharren
behandlung
behauptung
behausung
beheben
behebung
beheimatet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان