1 . درخواست دادن
[فعل]

sich bewerben

/bəˈvɛʁbn̩/
فعل بی قاعده فعل بازتابی
[گذشته: bewarb] [گذشته: bewarb] [گذشته کامل: beworben] [فعل کمکی: haben ]

1 درخواست دادن تقاضا کردن

مترادف و متضاد auftragen kandidieren sich anbieten
sich (Akk.) als etwas bewerben
برای چیزی [شغلی] درخواست دادن
  • Ich habe mich als Kellner beworben.
    من برای پیشخدمتی درخواست داده‌ام.
sich (Akk.) bei etwas bewerben
در جایی درخواست دادن
  • Ich habe mich bei zwei Firmen beworben.
    من در دو شرکت درخواست (کار) داده‌ام.
sich (Akk.) um etwas (Akk.) bewerben
برای چیزی درخواست دادن
  • 1. Ich habe mich um eine Position beworben.
    1. من برای یک موقعیت درخواست دادم.
  • 2. Meine Schwester bewirbt sich um einen Studienplatz.
    2. خواهرم برای موقعیت تحصیلی درخواست می‌دهد.
sich schriftlich/telefonisch/online/... bewerben
مکتوب/تلفنی/آنلاین/... درخواست کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان