خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درخواست دادن
[فعل]
sich bewerben
/bəˈvɛʁbn̩/
فعل بی قاعده
فعل بازتابی
[گذشته: bewarb]
[گذشته: bewarb]
[گذشته کامل: beworben]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
درخواست دادن
تقاضا کردن
مترادف و متضاد
auftragen
kandidieren
sich anbieten
sich (Akk.) als etwas bewerben
برای چیزی [شغلی] درخواست دادن
Ich habe mich als Kellner beworben.
من برای پیشخدمتی درخواست دادهام.
sich (Akk.) bei etwas bewerben
در جایی درخواست دادن
Ich habe mich bei zwei Firmen beworben.
من در دو شرکت درخواست (کار) دادهام.
sich (Akk.) um etwas (Akk.) bewerben
برای چیزی درخواست دادن
1. Ich habe mich um eine Position beworben.
1. من برای یک موقعیت درخواست دادم.
2. Meine Schwester bewirbt sich um einen Studienplatz.
2. خواهرم برای موقعیت تحصیلی درخواست میدهد.
sich schriftlich/telefonisch/online/... bewerben
مکتوب/تلفنی/آنلاین/... درخواست کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
beweisen
beweisbar
beweis
bewegungslosigkeit
bewegungslos
bewerber
bewerbung
bewerbungsbrief
bewerbungsgespräch
bewerbungsmappe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان