خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبجو
[اسم]
das Bierchen
/bˈiːɾçən/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Bierchen]
[ملکی: Bierchens]
1
آبجو
1.Ein Bierchen wäre jetzt nicht schlecht.
1. یک آبجو الان بد نیست.
2.Trinken Sie ein Bierchen in diesem Café.
2. یک آبجو در این کافه بنوشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
bibliothekspersonal
bibliotheksordnung
berufstätiger
berufsschulabschluss
berufscoach
biologe
bio-qualität
biosphärenreservat
blogger
branchenbuch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان