1 . دست از کاری کشیدن
[عبارت]

das Handtuch werfen

/das ˈhanttuːχ ˈvɛʁfn̩/

1 دست از کاری کشیدن

  • 1.Mache ich weiter oder werfe ich gleich das Handtuch?
    1. ادامه بدهم و یا الان از (کار) دست بکشم؟
  • 2.Washington will das Regime in Teheran auf keinen Fall aufwerten, sondern weiter isolieren. Annan warf daraufhin enttäuscht das Handtuch.
    2. "واشینگتن" به هیچ وجه نمی‌خواهد به نظام تهران ارزش بیشتری بدهد بلکه می‌خواهد انزوا را افزایش دهد، "کوفی عنان" به این دلیل ناامیدانه دست از کار کشید.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی این عبارت "حوله را پرتاب کردن" است و ریشه آن به مسابقات بکس بازمی‌گردد که در آن پرتاب کردن حوله توسط مربی نشان از پایان مسابقه دارد و به "پایان دادن به کاری" و یا "دست از کاری کشیدن" کنایه می‌زند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان