خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طرح
2 . پیشنویس
[اسم]
der Entwurf
/ɛntˈvʊʁf/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Entwürfe]
[ملکی: Entwurf(e)s]
1
طرح
اسکیس
مترادف و متضاد
design
skizze
zeichnung
1.Den Anwohnern gefällt der Entwurf für den neuen Park.
1. ساکنین طرح پارک جدید را دوست داشتند.
2.Sie haben einen Entwurf für eine Kongresshalle angefertigt.
2. آنها یک طرح برای سالن کنگره کشیدند.
2
پیشنویس
تصاویر
کلمات نزدیک
entwischen
entwirren
entwicklungsland
entwicklung
entwickelungshelfer
entwurzeln
entwässern
entwässerung
entwöhnen
entwürdigend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان