1
(چیزی را) تحت کنترل درآوردن
(چیزی را) مهار کردن، از عهده (چیزی) برآمدن
1.Wie hast du nach deiner Heirat eigentlich alles in den Griff bekommen?
1.
تو واقعا چگونه بعد از ازدواجت از عهده همه چیز برآمدی؟
2.Wir helfen dabei, dass Sie ihr Leben wieder in den Griff bekommen.
2.
ما در این امر که دوباره زندگی خود را تحت کنترل دربیاورید (به شما) کمک میکنیم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "چیزی را از دسته گرفتن" است و از آن جهت که واژه "Griff" که امروزه به معنای "دسته یا دستگیره" مورد استفاده قرار میگیرد را میتوان به "قبضه" که معنای توانستن را در خود پنهان دارد ترجمه کرد، این عبارت کنایه از "(چیزی را) تحت کنترل درآوردن" دارد.