خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متخصص
[اسم]
der Experte
/ɛksˈpɛʁtə/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Experten]
[ملکی: Experten]
[مونث: Expertin]
1
متخصص
1.Experten bewerteten die Qualität der Produkte.
1. متخصصها کیفیت محصول را ارزیابی کردند.
2.Ich verstehe ein bisschen was von Computern. Aber ich bin kein Experte.
2. من کمی از کامپیوتر میفهمم. اما من متخصص نیستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
experimentieren
experimentell
experiment
expedition
expat
expertensystem
explizit
explodieren
explosion
explosiv
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان