خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فشرده
[صفت]
geballt
/ɡəbˈalt/
قابل مقایسه
1
فشرده
محکم، شدید
1.Meine Fäuste sind geballt.
1. محکم مشت کردهام.
2.Seine rechte Hand ist zu einer Faust geballt.
2. دست راست او برای مشتکردن بههم فشرده شدهاست [دست راستش را محکم مشت کردهاست].
تصاویر
کلمات نزدیک
grundsicherung
ehemals
überschulden
schuldenfalle
einschreibung
zurechtfinden
hineinversetzen
gefühlsmäßig
rückschluss
aus dem konzept bringen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان