1 . فشرده
[صفت]

geballt

/ɡəbˈalt/
قابل مقایسه

1 فشرده محکم، شدید

  • 1.Meine Fäuste sind geballt.
    1. محکم مشت کرده‌ام.
  • 2.Seine rechte Hand ist zu einer Faust geballt.
    2. دست راست او برای مشت‌کردن به‌هم فشرده شده‌است [دست راستش را محکم مشت کرده‌است].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان